باخودم میگم چطور میشه آرزوهای بزرگ برای پریدن داشت وقتی دل یکی از تو شکسته باشه..
خدایا تو میدونی بنده ات چه قدر تقصیر داره و چه قدر بی تقصیره
کاش تو کاری کنی برای گره ی دل های بنده هات
ما تورو اهل انتقام گرفتن و اذیت کردن و نه گفتن های بی دلیل نشناخیم
هر دعایی که مستجاب نکردی پشتش رحمت و مراقبتی از بنده ت بود
یا رازق طفل صغیر
یا راحم شیخ الکبیر
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود حاصل گل های پر پر است
گاهی وقتها به این فکر میکنم که "کلمهها"، عجیبترین آفریده های خلقتن. با "کلمه"ست که میشه آدمی رو شکست و با کلمهست که میشه روی زخمهاش مرحم گذاشت. کلمهها آفریده های عجیبی اند وقتی بزرگترین معجزه پیامبر(ص) ما کلمهست. کلمه هان که دل ها رو لو میدن...
اما این عجیب ترین خلقت، با لشگر میلیونی و میلیاردیش، گاهی در مقابل یک سکوت و یک نگاه، سلاح از دست میاندازه و تسلیم میشه. عجیب تر اینکه خدا راه رسیدن به سکوت رو از میون کلمههاش عبور داده.
ما کجای این خلقت ایستاده ایم؟
آوینی گفته بود در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمیشود، اما نگفته بود به بهای خون دل یا خون رگها...
پ.ن : اولین پست اینجا