نمیدانم دغدغه زمانه ی ماست که به دلیل حجم بالای تهاجمات فرهنگی، همگی دغدغه کار فرهنگی داریم، یا دغدغه زمان و اقتضای دوران سنی ست که جوان دوست دارد کار کند و اثر گذار باشد! احتمالا مخلوطی از هردو که اولی بیشتر طعمش زیر زبان حس می شود! یک مخلوط ناهمگن!
مثل خریدارهایی که با عبارت ِ " بریم یه چرخ بزنیم برمیگردیم" اجناس همه مغازه ها را تست میکنند، در دریای موضوعاتی که می شود در آن کارفرهنگی کرد، من هم رفتم چرخ هایم را زدم و دیدم امروز چیزی واجب تر و مهم تر از بحث خانواده و به خصوص جایگاه "مادری" نیست!
تضعیف و تحقیر و نابودی جایگاه مادر و مادری، درد دیروز و امروز نیست، می توان ادعا کرد حتی در دوران طاغوت هم مملکت ما با این سم پاشی رو به رو بود اما کمتر کسی به آن دقت می کرد، حتی بعد از انقلاب هم تا همین چند سال اخیر نگاه کمتر کسی نگران این داستان می شود که آقا اوضاع "مادر" در جامعه وخیم است! وخیم تر ازین که خود مادر دیگر مادر بودن را دوست ندارد ؟
در واقع داستان فراتر از این حرفاست، هرجا کشوری در حال توسعه بوده و اهل باج دادن به کدخدا نباشد، یعنی مسلمان باشد، باید منتظر انواع نسخه های پنهان و آشکار برای مردمانش که به نیت نابود ساختن فکری و اعتقادی آن ها پیچیده می شود باشد. چه حکومت دست مسلمان های آن دیار باشد چه نه. اگر مسلمانی محکوم به استفاده از این نسخه ها هستی.
به کشور خودمان که نگاه میکنم، ریشه همه مشکلات به دو چیز بر میگردد، یکی تربیت، یکی لقمه، اولی برعهده مادر است معمولا دومی بر عهده پدر. یعنی در شرایط عرف معمولا این تقسیم بندی حاکم است. هردوی این ها اما امروز حال مسمومی دارند که من با علم ناقصم اولی را ریشه ی همه ی اتفاقات می دانم.
در پازل مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران، قطعه گمشده قطعه تربیت است. تربیتی که وظیفه آن بر دوش مادر گذاشته شده است.
از اقدامات آشکار و نسبتا مستقیم نظیر فیلم های شبکه های ماهواره ای و ریختن قبح رابطه با نامحرم توسط شبکه های اجتماعی بگذریم، تعریف جدیدی از وظایف زن و تعریف جدیدی از استقلال و حقوق زن در حال ارائه شدن است. مصادیقی برای تایید این ادعا وجود دارد:
یک: چند سال پیش تعدادی از فعالین فمنیست اقدام به تهیه منشو حقوق زنان کردند که در بندهایی از آن، حقوقی نظیر حق مالکیت بر بدن مطرح شده بود. در واقع حق زنا و همجنس بازی را برای زنام قائل شده بود. این داستان برای زمانی است که خبری از شبکه های اجتماعی نبود. بعد از آن اقداماتی نظیر کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و بعد تر با آمدن شبکه های اجتماعی کمپین های مختلف نه به حجاب اجباری و امثالهم... که تا کنون نیز ادامه دارد. در اینجا باید به نسخه ای که آلن تورن برای براندازی در جامعه ایران پیچاند و تقدیم جناب مهاجرانی و وزارت خارجه وقت کرد هم اشاره کنیم که گفته بود روی یک قشر سرمایه گذاری کنید آن هم دختران دانشجو! انتخاب دقیق و هوشمندانه ای هم بود. دانشجو سرش درد میکند برای اعتراض، جنس زن هم در جامعه ایران مورد بی مهری های زیادی از سوی عرف غلط جامعه قرار گرفته، جمع این دو می تواند ابزاری خوبی برای فشار آوردن به حکومت شود. تبدیل یک اعتراض مدنی به یک اعتراض سیاسی. ولا بد بعدتر این دختران قرار بود تبدیل شوند به سفیرانی که سبک زندگی جدیدی را برای زن ایرانی به ارمغان آورده اند، سبکی از زندگی که در آن زن دیگر با زن بودنش قرار است شناخته شود و نه با مادر بودنش! جمله قشنگی که در نگاه اول چشم را می رباید ولی تهش چیزی نیست جز زن به اصطلاح مستقلی که هم پول دارد هم روابط آزاد جنسی، اما خبری از خانواده نیست، آن هم تا وقتی که در سن جوانی است، وقتی که از این سن عبور کرد، دیگر شعارهای خوش رنگ و لعاب فمنیستی برنامه ای برایش ندارد. زن با زن بودنش شناخته شود یعنی چه؟ اگر منظورشان قدرت روحی و فکری زن است که مگر مادری مانع این امر است؟ مگر مادرها قدرت روحی و فکری ندارند؟ عرصه مادری که اتفاقا عرصه ظهور قدرت های فکری و روحی است! اگر هم منظورشان بحث جسم است که تکلیف اش معلوم است. زن را باور کنیم با زن بودنش، یعنی با جاذبه های جنسی اش. سخیف ترین نگاهی که می شود به یک زن داشت.
ما در جمهوری اسلامی، در تعریف و اکرام جایگاه مادری ضعیف عمل کردیم که چنین تعریف های بیخودی به خورد دانشجویان و مردم ما داده شده است. مادری یک مرحله بالاتر از زن بودن است. مادری آرمان زن بودن است نه هویت بخشی به جنس زن. مقام مادری دقیقا مثل مقام شهادت می ماند که کمال یک انسان را نشان می دهد. زن وقتی به مادری می رسد به مرحله مهمی از کمال میرسد. در دوران بارداری خدا با دمیدن روح در جنین مستقیم با مادر حرف می کند! این جایگاه را به چند میلیون حقوق در ماه و چند مدرک ارشد و دکترا می شود فروخت؟
دو: سازمان ملل. آژانس ها و کنوانسیون هایش همگی به انحا مختلف در حال دور کردن زن از جایگاه مادری هستند.
- صندوق جمعیت و دفتر بهداشت جهانی، از پیش از انقلاب دخالت گسترده ای در ریل گذاری مسیر حرکت زنان جامعه ایران داشته که بعد از انقلاب رفتارش پررنگ تر شد. ارائه 13 روش عقیم سازی دائم و موقت، کسب مجوز از علما برای شکستن باور جامعه ایرانی که جلوگیری از بارداری و سقط کار بدی نیست!!!، شعار فرزند کمتر رفاه بیشتر، برگزاری ده ها همایش در خصوص عقیم سازی، تجهیز میلیاردی خانه های بهداشت و اجبار بهداشتیاران به ارائه خدمات جلوگیری به زنان و اقدامات بسیاری از این دست همگی تلاشی بود تا خانواده شلوغ ایرانی را به خانواده دو نفره ای تبدیل کند که اساسا چیزی به نام مادری دیگر تعریفی نداشته باشد!
- دخالت در مسیر قانونگذاریو اجبار ایران به پیوستن به کنوانسیون های مختلف یکی دیگر از اقدامات سازمان ملل برای فروپاشی نهاد خانواده در ایران است، اجبار ایران به اجرای کنوانسیون هایی که ایران را موظف میکرد در تمام رشته ها پذیرش دانشجوی دختر و پسر برابر باشد و کنوانسیون هایی که ایران را مجبور به استخدام های برابر آن هم با شرایطی ویژه میکرد. که نمونه اش را سال های پیش و در پی جداسازی محیط کاری زنان از مردان در شهرداری دیدم که صدای معاون زیر کار درآمد که این اقدام خلاف کنوانسیون های جهانی است! اول زن را از خانه جدا می کنند بعد هم روزی هشت ساعت 9 ساعت در کنار نامحرمان نگه میدارند که کنوانسیون های جهانی را اجرا کنند! در واقع کمتر کسی خبر دارد که بسیاری از سیاست های اتخاد شده در بحث پذیرش دانشجو استخدام، همگی بر اساس امر کنوانسیون های جهانی است و این خوش خدمتی ها هم همگی گزارشش به دست مسئولین ملل متحد رسیده و لابد تکه استخوانی را هم به صورت بورس تحصیلی یا هدایای نقدی یا کرسی مقام مشورتی جلوی مسئول مربوطه پرت می کنند.