همسه

آنان که رفتند کار حسینی کردند، آنان که مانده اند باید کار زینبی کنند و الا یزیدی اند...

همسه

آنان که رفتند کار حسینی کردند، آنان که مانده اند باید کار زینبی کنند و الا یزیدی اند...

در نجف یافته ام چاره ی ناچاری را

آخرین مطالب

  • ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۰۳ ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۵


ببخش! عاشق تو رازدار خوبی نیست

میان کوچه اگر بی گدار می گریم...

الف سین
۰۹ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۳ ۰ نظر
باخودش گفت، هم؛ اون روزها که بود از این که م ن رو نمیفهمید احساس تنهایی میکردم، هم این روزهایی که نیست....
خودخواه بود، دیروز یک جور، و امروز هم یک جور...
و این رسم دنیا و آدم هاشه شاید
.



الف سین
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۳۸ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۶ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۵۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۳ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۲۴

هرچقدر که روزهای عادی دورو برم رو موقع راه رفتن نمیبینم و سرم به افکار توی ذهنم گرمه، اربعین اما کُلی از نگاه کردن به ادم ها و موکب ها لذت میبرم.


این بار که رفته بودیم، توی راه یکی از موکب های ایرانی، بستنی میداد.

من هم که بستنی خور بودم از طفولیت! همزمان که تعجب کرده بودم که موکب بستنی دیگه ندیده بودیم تاحالا؛  رفتم سمتشون یکی بگیرم. 

از بالای ماشین یخچال دارش، دونه دونه پرت میکرد. یکی گرفتم دیدم یه بچهه کنارم هست که قدش نمیرسه تو شلوغیه آدم بزرگا، بستنی رو دادم به اون. یه بستنی دیگه گرفتم، یه بچه ی دیگه اومد، اونم دادم رفت، حالا دیگه همینجوری سومی چهارمی پنجمی.... یهو دیدم چند دقیقه ست دارم بستنی میگیرم میدم به این فنچ منچای عراقی. برای لحظاتی حس مفید بودن کردم تو دستگاه سیدالشهدا(ع)  


اخرش هم دوتا گرفتم برای خودم. میدونستم حتما جلوتر یه بچه ی دیگه پیدا میشه که بشه یکی رو بهش داد که سریع هم پیدا شد.

با خودم رسم گذاشتم از سال اول که هرچی گرفتم توی راه؛ میوه، اب میوه، آب و.. بگیرم بدم به یه نفر دیگه. ظاهرش یه  نوشیدنی و یه میوه سادست اما محبته که میدی و میگیری...


هعی کربلا

کجایی....

یادت بخیر کربلای دوست داشتنی :(


تیتر: "عمو، یکی به من بده"


_________

کاش میشد از حرف های توی حرم، از نشونه ی توی حرم هم اینجا نوشت... اما نمیشه. نوشتنی نیست، نمکش به هیجان تعریف کردنشه... نمکش از اشک های سرازیر شدشه

الف سین
۲۹ دی ۹۵ ، ۲۳:۲۱ ۱ نظر

چشمای تو خوب میبینه یا که بد؟

سیاه سفید محال طوسی بشه

تو زنده من مُرده میاد به روزی

تو کوچه ی ماهم عروسی بشه....


دلش میخواست بار دومی که رفت جلوش نشست، این رو براش تو دفترش بنویسه. دله دیگه... چیز زیادی که نمیخواست...


الف سین
۲۸ دی ۹۵ ، ۲۲:۱۶ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۲۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۳۱
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۲۷ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۲۶ دی ۹۵ ، ۲۱:۳۴

از فوت حجت السلام هاشمی ناراحتیم اما از میراث او داغدار. هاشمی رفسنجانی  رفت اما میراث او، حالاها قصد رفتن از اقتصاد و فرهنگ کشور ما را ندارد. 

جنگ و خرابی های ناشی از آن بهانه ای شد تا سیل مدیران تکنوکرات به سمت پست های مدیریتی و اجرایی در دولت هاشمی روان شوند. تکنوکرات‌ها هم موظف بودند جغرافیای ایران را آباد کنند به قیمت نابودی بخش عظیمی از مردم آن. تفکری که به دنبال عمران و آبادی و احداث سد و کارخانه به  "هر قیمت" بود به این سوال پاسخ نداد به هرقیمت برای "چه کسی"؟  در نتیحه اولین قربانی سیاست های اقتصادی دولت هاشمی، "عدالت" بود.

ساده زیستی و برابری و تکریم مستضعفان خیلی زود جای خودش را به توجیهاتی داد که میگفت اگر در کنار ساختن یک سد، 500 میلیون هم (در آن سال ها!) اختلاس شد گیر ندهید!

اجرای نسخه های بانک جهانی معنای دیگرش این بود که باید کمی لبه تیز ایدئولوژی انقلاب پابرهنگان تراش بخورد و مرد شکنجه دیده زندان های ساواک نمی خواست بپذیرد نسخه بانک جهانی را همان هایی نوشته اند که به افسران ساواک آموزش شکنجه کردنش را آموخته بودند.

خصوصی سازی هایی که قرار بود دولت را کوچک و خدمت را بزرگ کنند اما دست آخر حاصلش چیزی نبود جز اضافه شدن واژگانی نظیر "رانت" و "آقازداگی" و "نوکیسه" به دایره لغات سیاسی جامعه ایران.

شکاف طبقاتی  با سرعت هرچه تمام تر جامعه را به دو نیم تقسیم میکرد که نیم سنگین تر آن، مردمی را شامل می شد که نتوانستند درد فقر خود را با نسخه "مانور تجمل" هاشمی رفسنجانی درمان کنند و سهمشان از توزیع ثروت در دولت سازندگی چیزی نبود جز تورم 50 درصدی و ادامه حیات در جامعه مصرف زده ی تجمل پرست که به تدریج در آن "پول و ثروت" برابر با شان و منزلت اجتماعی محسوب می شد.

پیکر حجت السلام هاشمی امروز بر دستان مردمی بلند شد که بیشترشان نه ویلایی در زعفرانیه دارند و نه رانتی برای عضویت در هیئت مدیره ها. آن هایی که روزگاری تن خود را در برابر موشک ها قرار دادند و لابد خبر نداشتند دنیای فردا، قرار است دنیای گفتمان باشد نه موشک! همان ها که سال 88 نامه ی بدون سلامی را دریافت کردند تا بفهمند اگرچه دولت، دولت هاشمی نیست اما ملاک همچنان رای شمیرانات است و در این میان احتمالا آقازاده های انگلیس نشین هم پخش زنده ی مراسم را از شبکه های ماهواره ای تماشا کردند و شاید فاتحه ای نثار باعث و بانی موقعیت امروزشان!


الف سین
۲۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۲۵ ۰ نظر


آن شمع که می‌سوزد و پروانه ندارد...

الف سین
۱۶ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۴ ۱ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۶ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۴ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۵

مثل اتشی که سوخت و خاکسترش به جاماند

مثل خاکستری که باد هزار تکه اش میکند و به هر سو میبردش

دل من





الف سین
۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۷:۳۹ ۰ نظر

برای خانه ی فردا....


الف سین
۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۳۱ ۰ نظر

نترس 

الف سین
۰۶ مهر ۹۵ ، ۲۲:۳۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
الف سین
۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۱:۰۷